"بیچاره قلوه سنگی که ازدست کودکی به طرف پرنده ای پرتاب می شود،مانده دل کودک رابشکندیا دل پرنده را."
با پول می توان خانه خرید ولی آشیانه ، نه
رختخواب خرید ولی خواب ، نه
ساعت خریدولی زمان ، نه
کتاب خرید ولی دانش ، نه
مقام خرید ولی احترام ، نه
داروخرید ولی سلامتی ، نه
آشناخرید ولی دوست ، نه
وبالاخره قلب خرید ولی عشق ، نه
فرزند عزیزم آن زمان که مرا پیر و از کار افتاده یافتی صبور باش و مرا درک کن.
اگر هنگام غذا خوردن، لباس هایم را کثیف کردم و یا نتوانستم لباسهایم را بپوشم صبور باش و به یاد بیاور که همین کارها را به تو یاد دادم.
اگر زمانی که صحبت میکنم حرفهایم تکراری و خسته کننده است صبور باش و حرفهایم را قطع نکن و به حرفهایم گوش فرا ده، همانگونه که من در دوران کودکی به حرفهای تکراریت بارها و بارها با عشق گوش فرا دادم.
اگر زمانی را برای تعویض من میگذاری با عصبانیت این کار را نکن و به یاد بیاور، وقتی کوچک بودی، من نیز مجبور می شدم روزی چند بار لباسهایت را عوض کنم.
برای سرگرمی یا خواباندنت مجبور می شدم بارها و بارها داستانی را برایت تعریف کنم پس خشمگین نشو اگر بارها و بارهای مطلبی را برای من تعریف میکنی.
وقتی نمی خواهم به حمام بروم، مرا سرزنش نکن، زمانی را به یاد بیاور که مجبور میشدم با هزار و یک بهانه تو را وادار به حمام کردن کنم.
وقتی بی خبر از پیشرفت ها و دنیای امروز، سئوالاتی می کنم با لبخند تمسخر آمیز به من ننگر.
وقتی برای ادای کلمات یا مطلبی، حافظه ام یاری نمی کند، فرصت بده و صبر کن تا بیاد بیاورم، اگر نتوانستم بیاد بیاورم عصبانی نشو، برای من مهمترین چیز نه صحبت کردن ، که تنها با تو بودن و تو را برای شنیدن داشتن است.
وقتی پاهایم توان راه رفتن ندارند، دستانت را به من بده … همانگونه که تو اولین قدم هایت را در کنار من برداشتی.
وقتی نمیخواهم چیزی بخورم مرا وادار نکن من خوب میدانم که کی به غذا احتیاج دارم.
روزی متوجه میشوی که علیرغم همه اشتباهاتم همیشه بهترین چیزها را برای تو میخواستم و همواره سعی کردم بهترین ها را برای تو فراهم کنم.
از اینکه در کنارت و مزاحم تو هستم، خسته و عصبانی نشو تو باید مرا درک کنی.
یاریم کن، همانگونه که من یاریت کردم ان زمان که زندگی را آغاز کردی.
زمانی که می گویم دیگر نمی خواهم زنده بمانم و می خواهم بمیرم، عصبانی نشو … روزی خود خواهی فهمید.
کمک کن تا با نیرو و شکیبایی تو، این راه را به پایان برسانم.
فرزند دلبندم، دوستت دارم
فرزندم! گروهی، اگر احترامشان کنی تو را نادان می دانند و اگر بیمحلیشان کنی از گزندشان بی امانی.
پس در احترام، اندازه نگهدار
فرزندم! دانشگاه کسی را آدم نمی کند. علم را از دانشگاه بیاموز ، ادب را از مادرت
فرزندم! سخت ترین کار عالم ، محکوم کردن یک احمق است.
فرزندم! در تاکسی با تلفن همراه بلندبلند صحبت نکن
فرزندم! با کسی که از روزنامه فقط نیازمندیهایش را می خوانددوستی نکن. آدم بیکار و بی اراده ای است.
فرزندم! با کسی که شکمش را بیشتر از کتاب هایش دوست دارد ، دوستی مکن.
فرزندم! با رئیس ات زیاد گرم نگیر برایت حرف درمی آورند.
فرزندم! هیچ گاه از دانشگاه های هاروارد، ماساچوست و بوستون مدرک نگیر.برایت حرف در میارن. مگه آزاد رودهن چشه؟
فرزندم! قرض نگیر. قرض هم نده.
فرزندم! شماره حساب هدفمندی یارانه ها ، رمزگذاری شده در صندوقچه مرحوم آقابزرگ توی اتاق پشتی است.
فرزندم! اخبار را از منابع مختلف بگیر. جمع بندی اش با خودت. مخاطب دائمی یکرسانه بودن آدم را به حماقت می کشاند.
فرزندم! کسی را به خاطر دین اش مسخره نکن. چون او هم حق ندارد بخاطر دین ات تو را مسخره کند.
فرزندم! شهر ما خانه ما! …نه نه نه! نمی خواد عزیزم. شهرشون خونه خودشون.اول اتاقت رو از این ریخت در بیار.
فرزندم! دوستانت را با یک لیوان آب خوردن امتحان کن! آب را به دستشان بده تا بنوشند!
بعد بگو تا دروغ بگویند! اگر عین آب خوردن دروغ گفتند از آنان بپرهیز…
فرزندم! قواعد رانندگی را بیخیال. فقط مواظب باش بهت نزنند.
فرزندم! اگر کسانی از سر نادانی به تو خندیدند ، تو برای شفایشان گریه کن
فرزندم! بلوتوث تلفن همراهت را خاموش نگهدار، مگر در مواقع ضروری
فرزندم! هر روز از همکارانت در اداره عمیقا خداحافظی کن. کسی نمی داند آیا
فردا در همان اداره باشد یا نه. اداره در همان شهر باشد یا نه. شهر در…ولش کن
فرزندم! پیامک های عید نوروزت را همین الان بفرست هان ای فرزندم! خواستی
در مملکت خودمان درس بخوانی بخوان. خواستی فرنگ بری برو. اما اگر ماندی از
فرنگ بد نگو ، اگر رفتی از مملکتت.
فرزندم! گوجه را از نارمک بخر، شنیده ام ارزان است!
آن کس که بداند و بداند که بداند اسب شرف از گنبد گردون برهاند*** آن کس که بداند و نداند که بداند آگاه نمائید بسی خفته نماند*** آن کس که نداند و بداند که نداند لنگان خرک خویش به منزل برساند*** آن کس که نداند و نداند که نداند در جهل مرکب ابد الدهر بماند
می دونستی اشک گاهی از لبخند با ارزش تره؟
چون لبخند رو به هر کسی می تونی هدیه کنی
اما اشک رو فقط برای کسی می ریزی که نمی خوای از دستش بدی !
دو دوست در بیابان همسفر بودند. در طول راه با هم دعوا کردند. یکی به دیگری سیلی زد. دوستی که صورتش به شدت درد گرفته بود بدون هیچ حرفی روی شن نوشت: « امروز بهترین دوستم مرا سیلی زد».
آنها به راهشان ادامه دادند تا به چشمه ای رسیدند و تصمیم گرفتند حمام کنند.
نسیم دانه را از دوش مورچه انداخت مورچه دوباره دانه را به دوشش گذاشت و بخدا گفت:گاهی یادم میرود که هستی کاش بیشترنسیم می وزید
لطفا نظر بدین.
لبخند بزن،بدون انتظار پاسخی از دنیا،بدان روزی،دنیا آنقدر شرمنده میشود که بجای پاسخ لبخند با تمام سازهایت میرقصد«چارلی چاپین»
لطفا نظرتونو در این مورد بگین .