فقر اینه که 2 تا النگو توی دستت باشه و 2 تا دندون خراب توی دهنت؛
فقر اینه که روژ لبت زودتر از نخ دندونت تموم بشه؛
فقر اینه که شامی که امشب جلوی مهمونت میذاری از
شام دیشب و فردا شب خانواده ات بهتر باشه؛
فقر اینه که ماجرای عروس فخری خانوم و زن صیغه
ای پسر وسطیش رو از حفظ باشی اما تاریخ کشور
خودت رو ندونی؛
فقر اینه که وقتی کسی ازت میپرسه در 3 ماه اخیر چند
تا کتاب خوندی برای پاسخ دادن نیازی به شمارش
نداشته باشی؛
فقر اینه که توی خیابون آشغال بریزی و از تمیزی
خیابونهای اروپا تعریف کنی؛
فقر اینه که ماشین چهارصد میلیون تومانی سوار بشی
و قوانین رانندگی رو رعایت نکنی؛
فقر اینه که دم از دموکراسی بزنی ولی ، تو خونه
بچه ات جرات نکنه از ترست بهت بگه که بر حسب
اتفاق قاب عکس مورد علاقه ات رو شکسته؛
فقر اینه که ورزش نکنی و به جاش برای تناسب اندام
از غذا نخوردن و جراحی زیبایی و دارو کمک بگیری؛
فقر اینه که در اوقات فراغتت به جای سوزاندن چربی
های بدنت بنزین بسوزانی؛
فقر اینه که کتابخانه خونه ات کوچکتر از یخچالت باشه؛
فقر اینه که به جای کمک به یه آدمی که نیازمند کمکه، موبایلت رو دربیاری و ازش فیلم و عکس بگیری؛
فقر اینه که تمامیِ ابزار مدرنِ آشپزی توی آشپزخونه ات باشه ولی فقط نیمرو درست کردن بلد باشی؛